دو شب مانده به عید. کلی از کارهایم مانده. کارهایی که هرسال تا این موقع تمام شده بود و حالا با وجود حنانهی پنج ماهه ام، تا الان مانده. بوی تند رنگ مو پیچیده در سالن. سوسن طبق معمول روزهای شلوغ آمده کمک رویا و در کار هرکسی سرک میکشد. حرف و حدیثهای زنانه گل کرده و خانمها دوتا دوتا با هم پچ پچ میکنند. من اما دوست دارم قاطی پچ پچ هیچ کدام شان نشوم. در عوض لیست خریدها را بیرون میآورم و تخمینی سرانگشتی بر قیمتهایشان میزنم. خوب میدانم که لااقل باید نصف شان را حذف کنیم و ضروری ترها را بخریم. اگر ضروریها را بخریم پولی که تهش باقی میماند کفاف کرایه خانه را میدهد؟! دلگیرم از زندگی. اشتیاقی به سالی که در راه است ندارم. جاده زندگی مان سنگلاخی شده. به سمت هر دری که میرویم به رویمان بسته میشود...
ارز نو ظهور پای pi بازدید : 1439
چهارشنبه 9 ارديبهشت 1399 زمان : 15:22